چکیده
در مقاله ی حاضر من، با تاکید بر آن مضامینی در فلسفه ی شیمی که موجب جرح و تعدیل ها یا توسیع های عمدهای در فلسفه ی علم معاصر شده است، ربط و نسبت فلسفه ی شیمی را با فلسفه ی علم (عمومی) مورد ارزیابی قرار می دهم. سه مضمون می توانند دعوی این را داشته باشند که سهم منحصر بفردی در فلسفه ی علم دارند: نخست، گوناگونی مواد (طبیعی و مصنوعی) در جهان؛ دوم، انبساط جهان به واسطه ی تولید چیزهای جدید؛ و سوم، ویژگی های خاصِ ربط و نسبت های میان شیمی و فیزیک.
-1 مقدمه
شیمی، نظر به سه موضوع اجمالی زیر، علمی یگانه است و خود را از همه ی علوم دیگر متمایز کرده است:
یک چشم انداز مادی (یا انواع گوناگونی از چشماندازها)، که به تحلیل مفهومی مفهوم چیز یا ماده نیاز دارد (بخش 4 و 5).
یک چشمانداز تولید ماده: تغییر ماده به واسطه ی واکنشهای شیمیایی یا تغییر فاز
نقش محوری روابط میان شیمی و فیزیک در ارتباط با این پرسش که چگونه همه چیز گرد هم آمده اند (بخش 7)
همه ی مضامین در فلسفه ی شیمی یا در یکی از این سه دسته قابل طبقه بندی هستند، یا سهمی در فلسفه ی علم دارند که تاکنون تفاوت خاصی با سهم هایی که دیگر علوم داشته اند، نداشته است (بخش 3). من امکان اینکه مضامینی، افزون بر این سه مورد، وجود داشته باشد را رد نمیکنم، اما تا کنون من از چنین مضمونی اطلاع حاصل نکرده ام. بعلاوه، تاکید بر موضوعاتی که در بخشهای 5 تا 7 بحث شدهاند معنایش این نیست که مباحثی که در بخش 3 مرور شده اند در جرح و تعدیل فلسفه ی علم اهمیت کمتری دارند. بخش 2 به اختصار علل نادیده گرفتن شیمی را در فلسفه ی (جمعی!) علوم را جمع بندی میکند.
برای نظم بخشیدن به مواد در جهان طبیعی یا موادی که در آزمایشگاه یا صنایع شیمیایی تولید می شود به سه مقوله نیاز است (بخش 4): فازهای (ترمودینامیکی)، مواد شیمیایی (ماکروسکوپیک)، انواع شیمیایی (در مقیاس مولکولی)…