چکیده
این مقاله به توسعه یک چارچوب مفهومی و روششناختی بهمنظور تجزیهوتحلیل و معیار سنجی(اندازهگیری) میزان انعطافپذیری اقتصادی می پردازد. در این مقاله، تعریف ارائهشده از انعطافپذیری اقتصادی عبارت است از توانایی "پرورش" یک اقتصاد برای بهبود یافتن از اثرات و یا مطابق با اثراتی که شوک های منفی به دنبال داشته اند و ممکن است اقتصاد بهطور ذاتی در معرض آن شوک ها و اثرات قرارگرفته باشد. این مفهوم بهمنظور ارائه توضیحی مورداستفاده قرارگرفته است، این توضیح در ارتباط با این است که، چرا برای تعدادی از کشورهای ذاتاً آسیبپذیر، سطح نسبتاً بالایی از تولید ناخالص داخلی سرانه بهدستآمده است. این پژوهش، همچنین یک رویکرد(رهیافت، روش) آزمایشی را باهدف توسعه یک شاخص انعطافپذیری اقتصادی که شامل 4 جنبه است، ارائه میدهد، این ابعاد(جنبه)شامل،ثبات اقتصاد کلان، بهرهوری اقتصاد خرد بازار، کنترل و نظارت بر حکومت، و توسعه و تحول اجتماعی هستند.
1-مقدمه
بسیاری از کشورهای کوچک]1[ عملیات تولید ناخالص داخلی سرانه نسبتاً بالایی را مدیریت میکنند، این اقدام در مقایسه با دیگر کشورهای درحالتوسعه]2[، علیرغم قرار گرفتن در معرض شوک های اقتصادی خارجی شدید، انجام می شود. این موضوع نشان می دهد که، عواملی وجود دارند که معایب ایجادشده در رابطه با این آسیبپذیریها را جبران می نمایند.
این پدیده در سال 2003 توسط Briguglio تحت عنوان " پارادوکس سنگاپور" شکل گرفت و با اشاره به این واقعیت که سنگاپور بهشدت در معرض شوک های خارجی است و درعینحال این کشور کوچک توانسته است نرخ بالایی از رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی سرانه بالایی را ثبت کند، این واقعیت را میتوان ازنقطهنظر توانایی سنگاپور برای ایجاد و حفظ انعطافپذیری اقتصادی در این دولت توضیح داد...