چکیده
مطالعات پیشین موید وجود رابطه میان رشد روانی اجتماعی و مهارت های حرکتی هستند. هدف اصلی مطالعه حاضر ارزیابی رابطه میان رشد این مهارت ها در 301 کودک سه ساله ناشنوا و کم شنوا (میانگین: 37.8 ماهگی) و طیفی از سایر پیش بین ها نظیر جنسیت، وزن در هنگام تولد، سنی که برای اولین بار از دستگاه کمک شنوایی استفاده کردند، نوع دستگاه کمک شنوایی مورد استفاده، وجود معلولیت های دیگر، شدت مشکلات شنوایی، میزان تحصیلات مادر، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، توانایی زبانی و روش های ارتباطی می باشد. مراقبان این کودکان بر اساس فهرست رشد کودکان (CDI) وضعیت رشدی کودک را گزارش کردند. به طور میانگین، میزان رشد بهر روانی-اجتماعی و حرکتی در همان بازه مربوط به کودکان شنوای عادی قرار دارد، که البته در این زمینه تفاوت های فردی بارزی مشاهده می شود. بین قابلیت های زبانی و رشد اجتماعی و حرکتی و همچنین بین رشد رشد اجتماعی و رشد حرکتی همبستگی مثبت وجود دارد. سن آغاز استفاده از دستگاه کمک شنوایی ( به عنوان شاخصی برای سنی که عدم شنوایی در ان معلوم شده است)، SES، میزان ناشنوایی و تحصیلات مادر از پیش بین های معنی دار رشد مهارت های اجتماعی و یا حرکتی نیستند، در حالیکه حضور سایر معلولیت ها و وزن به هنگام تولد از جمله پیش بین های معنی دار بودند. در ارتباط با زیرمقیاس مهارت های حرکتی درشت در پرسشنامه CDI، دختران نسبت به پسرها عملکرد بهتری داشتند. کودکانی که از سمعک استفاده می کنند، نسبت به کودکانی که کاشت حلزون انجام داده اند، در زیرمقیاس مهارت های حرکتی درشت عملکرد بهتری دارند.
حجم وسیعی از ادبیات پژوهشی موید این نکته هستند که ناشنوایی در اوایل کودکی دارای پیامدهای نامطلوبی از نظر برقراری ارتباط، زبان، شناخت و تحصیل می باشد (کمیسیون مشترک کودکان شنوا، 2007). ناشنوایی همچنین با مشکلاتی در رشد روانی اجتماعی (کارور و همکاران، 2010؛ مولر، 2000، 2007، ون الدیک، ترفرس، ویرمان و ورهاست، 2004) و رشد حرکتی در ارتباط است (هارتمن، هووان و ویسکر، 2011؛ راجندران و روی، 2011). در ادبیات پژوهشی، مخصوصا در ادبیات مربوط به توصیف پیامدهای رشدی افراد ناشنوای کم سن و سال و کم شنوا (DHH) توجه نسبتا اندکی به این دو مقوله رشدی مبذول شده است. در مطالعه حاضر، رشد روانی-اجتماعی و مهارت های حرکتی در کودکان سه ساله ناشنوا نسبت به برخی متغیرهای پیش بین احتمالی و همچنین نسبت به یکدیگر مورد بررسی قرارگرفته است. شایان ذکر است مطالعات بیشماری به بررسی رابطه بین رشد روانی اجتماعی و حرکتی در کودکان شنوای عادی پرداخته اند (بارت، هاجامی و بارهیم، 2007؛ کومینس، پیک و دیک، 2005؛ لینگام و همکاران، 2010).
1-مقدمه
رشد روانی اجتماعی و ناشنوایی
مولر (2007) به بررسی مروری مطالعاتی که با هدف ارزیابی پیامدهای رشدی در کودکان DHH در حیطه های مختلف رشدی انجام شده اند، پرداخته و به این نتیجه رسید که این گروه از کودکان نسبت به همسالان عادی خود، از نظر پیامدها رشدی در معرض خطر بیشتری قرار دارند. مطالعات بعدی نیز موید این یافته هستند.
هینترمیر (2007) برای بررسی 213 کودک DHH آلمانی 4 تا 12 ساله از پرسشنامه توانایی ها و مشکلات (SDQ) استفاده کرده و به این نتیجه رسیدند که نمرات مشکلات کودکان DHH 2.5 برابر بیشتر از کودکان عادی است. فلینگر، هولزینگر، ساتل و لاچت (2008) نیز از همین پرسشنامه برای ارزیابی 99 کودک استرالیایی DHH و نوجوانان 6 تا 16 ساله ( میانگین 11.1 سال) استفاده کردند. میانگین نمرات کودکان DHH به نحو چشمگیری منفی تر از کودکان عادی بود و به گفته والدین کودکان، 36 درصد از آنها در مقایسه با 18 درصد از نمونه عادی، در دسته مرزی یا ناهنجار قرار می گیرند. در مطالعه مشابهی، دامیر (2010) با استفاده از داده های SDQ نسخه معلمان، 334 کودک DHH دانمارکی ( 6 تا 19 ساله) را مورد بررسی قرار داده و مشاهده کرد که میزان شیوع مشکلات روانی اجتماعی در این کودکان 3.7 برابر بیشتر از کودکان سوئدی عادی است…