چکیده
مقالهی ما به مطالعهی این که مدیران چگونه شبکهی اطراف خود را میشناسند و این که آنها چه فعالیتهایی را بر اساس این دیدگاه اتخاذ میکنند میپردازد. پژوهشهای اخیر در زمینههای مدیریت شبکه و روابط تجاری، افزایش علاقه به فعل و انفعالات بین شناخت و عمل را نشان میدهد؛ علیالخصوص در مورد این که مدیران چگونه دریافتهای دربارهی شبکهی تجاری خود («تصویر تجاری») را به تصمیمگیری و فعالیتهای طراحی استراتژي، ارتباط میدهند. در این مطالعه، ما رویکرد پژوهشی نوینی را با روش پژوهش عملی و پژوهش فرایند اعمال میکنیم. نمونهی ما برای نظریهها و مفاهیم شبکهی تجاری معرفی میشود و کاربرد و تطبیق این مفاهیم منجر به بیان و اعمال گزینههای مدیریتی میشود. تصویرسازی شبکه، روشی را برای شناخت مرزهای شرکت و چگونگی تاثیر این شناخت روی تصمیمات مدیران ارائه میدهد. این از تمایز اساسی بین محیطهای داخلی و خارجی تجزیه و تحلیل استراتژی کلاسیک، متفاوت است. در زمینهی تصویرسازی شبکه، طراحی استراتژی، روشی برای شناخت فعالیتهای انجام شده یا پیامدهای شبکه که مدیران، در محدودهی شبکهی اطراف خود به عنوان پایدار مشاهده میکنند است. ما همچنین یک عملکرد پردازش مفهومی را به عنوان مثالی از چگونگی مناسب بودن این بینش برای مدیران در فرایندهای تصمیمگیریشان، فراهم میکنیم.
1-مقدمه
شرکتها نیاز به تصمیمگیریهای استراتژیک به منظور بقا و رونق یافتن دارند. نظریههای ارتباطی ادعا دارند که چنین تصمیماتی علیالخصوص مربوط به این مساله هستند که یک شرکت چگونه باید با بقیهی شرکتها و عوامل ارتباط داشته باشد، تعامل آن با آنها چگونه است، و چگونه به فعالیتهای آنها واکنش نشان میدهد. این ناشی از این حقیقت است که شرکتها نیاز به تجهیز (یا حرکت) منابع به وسیلهی تعامل با سایر همراهان دارند مانند تامین کنندگان و مشتریان...