چکیده
اين مقاله استدلال ميكند كه درونزايي دستمزدها ممكن است تفاوت قابل توجهي براي نسبتهاي ماليات خطي بهينه، ايجاد كند. در اين مورد نه تنها توزيع مجدد مستقيم معمولي از طريق سيستم مالي، بلكه همچنين توزيع مجدد تعادل عمومي به دليل تغيير در دستمزدها نيز وجود دارد. با توجه به قابليت ارتجاع (حساسيت) جانشيني تابع توليد و قابليتهاي ارتجاع تأمين نيروي كار، ممكن است اين موضوع تقويت يا تضعيف شده باشد. نشان داده شده كه تأثير تعادل عمومي ممكن است به طور معقولي از تأثير مستقيم مهمتر باشد، به طوري كه توزيع مجدد خالص پرداخت دستمزد پايين با سوبسيد دستمزد تأمين شده بوسيله ماليات قيمت مقطوع، سروكار دارد.
1- مقدمه
ماليتبندي درآمد، كانون توجه تحقيقات وسيع و در حال رشد در سالهاي اخير بوده است. مايرلس (1971) مدلي براي تحقيق و بررسي تحريف در انتخاب مابين كار و اوقات فراغت فرمولبندي كرده است كه مبنايي براي بيشتري اين بحث بوده است [براي مثال، نگاه كنيد به: شِشينسكي (1972)، اتكينسون (1973)، سترن (1976) و هلپمن و سادكا (1978)]. يكي از فرضيات اصلي اين رويكرد اين است كه تنها يك نوع كار وجود دارد: تفاوت در دستمزدها به دليل تفاوت در ميزان آن (كار) است كه ميتوان در دوره زماني موردنظر انجام داد كه به توانايي فرد بستگي دارد. اين موضوع تضمين ميكند كه تنها توزيع مجدد از طريق سيستم مالي است...