از آنرو كه عقل نقش بارزی در تقويت دين داشته و دين هم در ترويج تعقّل گامهای مؤثری برداشته است، طبيعی است كه بين اين دو رابطه تنگاتنگی برقرار باشد. می توانید این تحقیق رشته الهیات را به صورت فایل word دانلود نمایید.
مقدمه
موضوع «جايگاه عقل در قلمرو دين» از دير باز مورد توجه دينباوران و عقلگرايان بوده و پيرامون آن بحثها و گفتوگوهاي فراواني به ميان آمده است؛ اما به دليل حساسيت بالاي اين موضوع، لازم است در اين زمينه تحقيق و كاوش بيشتري انجام پذيرد. از آنرو كه عقل نقش بارزي در تقويت دين داشته و دين هم در ترويج تعقّل گامهاي مؤثري برداشته است، طبيعي است كه بين اين دو رابطه تنگاتنگي برقرار باشد. ولي چون دين گاهي موضوعاتي را مطرح ميسازد كه يا به طور كلي در دسترس و اختيار عقل نيستند و يا هر كسي توان هضم و ظرفيت آنها را ندارد، از اينرو، طبيعي است كه در ظاهر نوعي ناسازگاري بين عقلوديناحساس شود.
البته پايه و مباني دين بر عقل استوار است، ولي وقتي با عقل به عنوان كليد به درب ورودي اين بوستان رسيديم، از اين به بعد بسياري از مسائل در وادي دين، اصولاً غيبي بوده و در شعاع ديد عقل نيست. چه بسا اين مسائل مربوط به گذشته باشند؛ نظير مغيباتي كه تاريخ آن گذشته است2 يا پيشگوييهايي كه مربوط به آينده است و يا مسائل برزخ و معاد و ابعاد و مراحل مختلف اين حقيقت، و همچنين معجزاتي كه توسط انبياي الهي به وقوع پيوسته است. اينها همه از دسترس عقل خارجند و اصولاً اينگونه امور چيزي نيستند كه با عقل بتوان به ماهيت آنها پي برد، يا با يك فرمول عقلي، بتوان آنها را كليت بخشيد.
اسلام، دین عقل و فکر است. استاد مطهرى در این باره مى گوید: اسلام یک دین طرفدار عقل است و به نحو شدیدى روى این استعداد نیز تأکید کرده است. نه فقط با او مبارزه نکرده بلکه از او کمک و تأیید خواسته است ( پانزده گفتار، ص24).اسلام به این مطلب اذعان دارد که آدمى باید براساس عقل و بینش، دین خود را انتخاب کند و نباید در این مورد به تقلید کورکورانه روى آورد. دلیل این امر، واضح و روشن است، زیرا اگر فردى از روى عقل و خرد به دین اسلام روى آورد، پایبندى اش به دستورات و احکام اسلام بیشتر خواهد بود.دین و مذهب با روح و فکر مردم سر و کار دارد و اساس آن بر ایمان و یقین استوار است، از این رو راهى جز منطق و استدلال نمى تواند داشته باشد. اما در سایر مذاهب، نقش عقل بسیار کم رنگ است; به طور مثال در آیین مسیحیت و در دوره رنسانس، دو جریان فلسفى عمده در اروپا به وجود آمد که در جریان اول، حاکمیت کلیسا، عقل را تحت شعاع خود قرار داده بود. کهنه پرستى، خرافه پرستى و پافشارى بر عقاید فلاسفه یونانى مانند بطلمیوس که به داشتن فلسفه اسکولاستیک معروف بود، از ویژگى هاى این دوران بود.
در این دوره، کلیسا دادگاه و محکمه مذهبى به نام انگیزیسیون ایجاد کرده بود تا عقاید مسیحیان را تفتیش کند و هرکس را منحرف از دین مى دیدند، به بدترین شکل مجازات مى کردند. حتى این امر در مسائل طبیعى، نجوم، فیزیک و ریاضى و? صادق بود و هر فردى که نظریه اى برخلاف نظریه هاى بطلمیوس داشت، به عنوان مرتد از دین شناخته مى شد و او را مجازات مى کردند. جریان دوم فلسفى که از آن به عنوان فلسفه جزیره اى یا آنگلوساکسونى یاد مى شود، تجربه گرایى و اصالت حس و همچنین تردید در عقل و معرفت را در دستور کار خود قرار داده است. با توجه به این که محور اصلى فلسفه بر پایه عقل است، اما این گروه برخلاف شعار عقلانیتى که سر مى دهد، جزو تجربه گرایان هستند.با مطالعه دقیق این جریان متوجه مى شویم که این گروه با استفاده از عقل و خرد وجود عقل را انکار کرده و از این طریق بیشترین آسیب را به فلسفه زده است و حتى در این راه از قربانى کردن عقل و سپس حقیقت فروگذار نکرده است.
فهرست مطالب
مقدمه: 1
تعریف و کارکردهای عقل 1
درمقام فهم معنای گزاره های دینی2
اهمیت و عقل 3
اسلام و عقل 4
قرآن و عقل5
دو مرکزدر روح انسان7
دو موهبت الهی8
رابطه بین عقل و شرع 8
محدوده عقل9
نسبیت بین عقل و دین10
نقش و ارزش دین 11
نقش و ارزش دين 11
نقش و ارزش عقل در قلمرو دين 14
آسيب شناسي در وادي عقل و دين 17
نتیجه گیری: 20