خود آسیب رسانی شامل رفتارهایی مانند موارد زیر است که هر چند منجر به آسیب بدنی می شوند؛ اما غیرکشنده هستند: 1)رفتاری که با هدف آسیب به خود به صورت مستقیم انجام شود مانند خودزنی یا پرش از بلندی ؛2)مصرف مواد بیش از حد تجویز شده یا بالاتر از سطوح درمانی؛3) مصرف یک ماده تفریحی یا غیرقانونی که از نظر شخص به عنوان خود آسیب رسانی تلقی می-شود؛4)مصرف کردن یا وارد کردن یک ماده یا شی غیر قابل مصرف(انجمن بین المللی خودآسیب رسانی کودکان و نوجوانان اروپا، 2008). می توانید این پژوهش رشته روانشناسی بالینی را به صورت فایل word دانلود نمایید.
اصطلاحات علمی خود آسیب رسانی
برخی از اصطلاحاتی که تا کنون برای ارجاع به خود آسیب¬رسانی به کار رفته اند عبارتند از: شبه¬خودکشی ، خودجرحی ، خود جرحی بدون خودکشی ، خود آسیب رسانی عمدی (DSH)، نشانگان رگ زنی ، خود زنی ظریف ، خشونت بر خود ، خود¬آزارگری ، خود معیوب¬سازی و خود¬تخریبی، اختلال خود شکست-دهی ، خود آسیب¬رسانی مستقیم و خود آسیب¬رسانی غیر مستقیم.
اصطلاح رفتارهای خودجرحی(SIB) برای اشاره به رفتارهای خودجرحی متداول مانند بریدن، سوزاندن و خط انداختن روی بدن که با شدت خفیف تا متوسط انجام می شوند، به کار می¬رود. خودمعیوب سازی برای اشاره به رفتارهای شدیدی که باعث آسیب یا نقص عضو بدنی میشود مانند اخته کردن یا قطع اندام¬های بدن استفاده می¬شوند (کلیز و وندریکون،2007).
خود آسیب¬رسانی عمدی (DSH) به عنوان هر گونه آسیب که به شیوة عمدی،مستقیم و آگاهانه به بدن وارد می¬شود،گفته می¬شود که ممکن است بدون انگیزه خودکشی باشد یا انگیزه واقعی رفتار نامشخص است(گراتز،2001). اغلب رفتارهای طبقه خودجرحی و خودآسیب¬رسانی آگاهانه مشترکند به جز رفتارهایی مانند خود¬مسموم سازی که هر چند خود آسیب رسانی آگاهانه در نظر گرفته می¬شوند؛ اما در طبقه¬بندی خودجرحی به حساب نمی¬آید. عده ای از محققین کاربرد صفت عمدی را برای خود آسیب¬رسانی اشتباه می-پندارند؛ زیرا ممکن است در برخی از مواقعی که فرد به بدن خود آسیب وارد می کنند ، در حالت های تجزیه ای قرار داشته باشد و بنابراین نمی توان گفت انتخاب عمل آسیب به خود به صورت عمدی یا آگاهانه بوده است (موسسه ملی عالی بالینی انگلستان،2004). در کشورهای آمریکای شمالی به صورت کامل اقدام خودکشی و خودجرحی جدا از هم در نظر گرفته می¬شوند؛ اما در اروپا به ویژه سیستم درمانی و پژوهشی انگلستان از اصطلاح DSH استفاده می¬شود و وجود یا عدم وجود انگیزه خودکشی ملاک مهمی در جدا کردن افراد با خودجرحی ویا اقدام کنندگان به خودکشی نیست.
تاریخچه مطالعات خود آسیب رسانی
به لحاظ تاریخی انواع مختلف خودآسیب رسانی هم در تاریخ واقعی( مثل فرماندهان جنگی) ، هم در تاریخ داستان¬ها و ادبیات (مانند ادیپ اثر سوفوکل) و هم در متون دینی وجود داشته است یا به آن سفارش شده است و همواره مردان و زنانی بوده¬اند که به دلایلی مانند حفظ آبرو و ارزش شخصی، خانوادگی یا قومی و یا به دستور خدایان به بدن خود آسیب وارد کرده¬اند.
در دهه 1930 برای اولین بار منینگر موردپژوهی¬هایی را با دیدگاه روان تحلیلگری درمورد رفتارهای خودآسیب رسانی ارائه کرد. بر¬اساس دیدگاه کارل منینگر این گونه رفتارها نوعی خودکشی از نوع خفیف بود که با نیت تغییر انگیزه خودکشی واقعی یا جایگزینی برای آن انجام می¬شد و حُکم نوعی کمک به خود را داشت که ممکن بود هم در افراد بیمار و هم افراد سالم وجود داشته باشد. منینگر برخلاف رویکرد تحلیلی معتقد بود باید نسبت به این گونه رفتارها دیدگاه کل نگری داشت و نقش عوامل محیطی را هم در نظر گرفت. در مقابل در همان دوره منینگر، روانکاوان بسیاری بودند که این گونه رفتارها را صرفاً با نگاهی آسیب¬شناختی، روشی برای دستکاری و فریب دیگران و یا عملی برخاسته از احساس گناه نسبت به مسائل جنسی و پرخاشگری تصور می¬کردند (گیلمان،2013).
به لحاظ تاریخی بین دهه 1930 تا 1960 توجه بیشتر متخصصان به اقدام خودکشی و خودمسموم سازی متمرکز شد و رفتارهای خودآسیب رسانی از نوع خودزنی کمتر موضوع پژوهش¬ها بود.
به تدریج رفتارهای خودآسیب رسانی به ویژه بعد از دهه 1980 مورد توجه هم متخصصان و هم عموم مردم قرار گرفت و روانشناسان بالینی با رویکردی پزشکی و رفتاری شروع به بررسی این رفتارها در گروه¬های مختلف مراجعان شان نمودند.
در سال 1983 پاتیسون و کاهان براساس مطالعه روی گروهی از بیماران خودجرحی کننده اصطلاح تشخیصی جدیدی را برای توصیف وضعیت این گروه از بیماران با عنوان نشانگان خودآسیب¬رسانی آگاهانه، پیشنهاد دادند. این مطالعه مقدماتی، پیش¬درآمدی شد بر تحولاتی که در 2013 برای گنجاندن طبقه تشخیصی جدید خودجرحی بدون خودکشی به DSM نسخه پنجم مطرح شده است.
به لحاظ تاریخی خودجرحی در طبقه بندی بیماری¬ها با عنوان رفتار شبه¬خودکشی برای اولین بار معروف شد و به صورت کلیشه¬ای همه انواع رفتارهای خودجرحی به عنوان شبه خودکشی¬های در نظر گرفته میشد که در افراد با اختلال شخصیت مرزی مشاهده میشد. با این حال در سال¬های اخیر مطالعات فراوانی که روی خودآسیب رسانی به ویژه از نوع خودجرحی انجام شده است این پیشنهاد را مطرح کرده است که خودجرحی نوعی نشانه فراتشخیصی است که صرفاً مرتبط با اختلال شخصیت مرزی نیست (بنتلی، ناک، بارلو، 2014). از طرفی برخی متخصصین عقیده دارند شواهد کافی برای در نظر گرفتن نشانگان خودجرحی تکرار شونده وجود دارد (میوهلکامپ،2005).
در مجموع سیر تاریخی پژوهش های خودآسیب رسانی دو مساله را برجسته می کند: الف) تغییر نگاه به خود آسیب رسانی از یک پدیده فرهنگی و اجتماعی به سوی یک اختلال روانپزشکی و ب) افزایش توجه به خود آسیب رسانی در دوره جدید به صورت یک اختلال نوظهور همانند هیستری و اختلال خوردن در قرن¬های گذشته (والش،2008).
فهرست مطالب
تعریف خود آسیب رسانی 6
اصطلاحات علمی خود آسیب رسانی 7
تاریخچه مطالعات خود آسیب رسانی 9
شیوع و ویژگی های جمعیت شناختی خود جرحی 13
طبقه بندی انواع رفتارهای خود آسیب رسانی 15
ماهیت و معنای خودآسیب رسانی در پژوهش های کیفی 21
شباهت ها و تفاوت های خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم 25
خود جرحی و طبقات تشخیصی 26
خود جرحی در نسخه جدید DSM 31
خودآسیب رسانی در نوجوانان گروه های خاص 33
مدل های علت شناسی 34
الف)مدل تحولی خودجرحی 35
ب)مدل تنظیم هیجانی 37
پ)مدل اجتناب از تجربه 41
ت) مدل محیطی خود جرحی 42
ث ) مدل روابط موضوعی 43
ج) مدل تلفیقی شروع و تداوم خودجرحی 44
چ)مدل تجزیهای 47
ح) مدل خود تنبیهی خودجرحی 47
خ)مدل کارکردی خودجرحی بدون خودکشی 49
د)مدل اجتماعی خود جرحی 49
ذ)مدل مازوخیسمی 52
ر)مدل ضد خودکشی 53
عوامل خطر و محافظت کننده خود جرحی 54
عوامل خطر روان شناختی 55
الف)تصور از خویشتن و خود جرحی 55
عوامل همسالان 58
الف)عوامل همسالان و خودجرحی 58
انگیزه ها و کارکردهای خودآسیب رسانی مستقیم 63
رابطه خود جرحی بدون خودکشی و اقدام خودکشی 67
1.نظریه دروازهای 71
2.نظریه بین فردی خودکشی 72
3.مدل تلفیقی خودجرحی و اقدام خودکشی 74
4.نظریه متغیر سوم 75
تفاوت و تشابه خود جرحی با اقدام خودکشی 76
منابع 80