پدیده كودكان كار كه از آن به عنوان مشکل شهری یاد می شود، معضلی است كه كلان شهرها و شهرهای نسبتا بزرگ جوامع معاصر اعم از پیشرفته یا در حال توسعه با آن دست به گریبانند و بررسی متغیرهای مرتبط با این نوع کودکان در مقایسه با کودکان عادی دارای اهمیت است. پژوهش حاضر به مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه،تنظیم شناختی هیجان و هوش هیجانی در کودکان کار و کودکان عادی پرداخته است بدین منظور تعداد100 کودک(شامل 50 کودک کار و 50 کودک عادی) 9 تا 11 سال، به روش نمونه گیری در دسترس از کودکان کار و عادی شهرستان سمنان انتخاب شدند و سه پرسشنامه طرحواره های ناسازگاراولیه یانگ، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ در بین آنها توزیع گردید. نتایج مربوط به تحلیل واریانس چندمتغیری طرحواره های ناسازگار اولیه بین گروه کودکان عادی و کار در متغیرهای محرومیت؛ بدرفتاری؛ طرد ؛ بیگانگی؛ شکست؛ گرفتار؛ آسیبپذیری؛ وابستگی؛ استحقاق؛ اطاعت؛ انتقادی؛ هیجانی و متغیر فداکاری تفاوت وجود داشت که این مقدار تفاوت ازنظر آماری با 95 درصد اطمینان معنادار میباشد؛ همچنین در دو گروه بین متغیرهای نقص و خودکنترلی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج مربوط به تحلیل واریانس چندمتغیری تنظیم شناختی هیجان نشان داد بین گروه کودکان عادی و کار در متغیرهای خودسرزنشگری ؛ پذیرش ؛ نشخوارگری ؛ تمرکز مجدد مثبت ؛ ارزیابی مجدد مثبت؛ فاجعه نمایی و متغیر دیگر سرزنشگری تفاوت وجود داشت که این مقدار تفاوت ازنظر آماری با 95 درصد اطمینان معنادار میباشند؛ همچنین در دو گروه بین متغیرهای برنامهریزی و کماهمیت شماری تفاوت معناداری مشاهده نشد. و بین گروه کودکان عادی و کودکان کار در متغییر هوش هیجانی تفاوت معناداری وجود داشت.
می توانید این تحقیق رشته روانشناسی را به صورت فایل word دانلود نمایید.
مقدمه
پدیده كودكان كار كه از آن به عنوان تراتژدی شهری یاد می شود، معضلی است كه كلان شهرها و شهرهای نسبتا بزرگ جوامع معاصر اعم از پیشرفته یا در حال توسعه با آن دست به گریبانند. بروز و گسترش این پدیده و پیامدهای روانی و اجتماعی آنها از اهمیت روزافزونی برخوردار است. از این رو امروزه مشکل کودکان کار که امروزه به صورت یک مساله یا پدیده اجتماعی دربیشتر شهرهای پرجمعیت نمایان شده است معلول عوامل متعددی است که این عوامل نتیجه بی توجهی یا کم کاری کلیه اقشار جامعه است و بررسی های جامعه شناسانه و روانشناسانه را می طلبد(آباقری،1396).
یکی از متغیرهای مهم و اساسی در رابطه با کودکان و شناسایی آسیب های متوجه گروه سنی کودکان، طرحواره های ناسازگار اولیه می باشد. ريشه تحولي طرحوارهها در تجارب ناگوار دوران كودكي نهفته است. طرحوارههايي كه زودتر بوجود ميآيند، معمولاً قويترند و از خانوادهها ی هستهاي نشأت ميگيرند. همزمان با تحول كودك، همسالان، مدرسه و فرهنگ در شكلگيري طرحواره نقش بازي ميكنند. چهار دسته از تجارب ناگوار اوليه طرحوارهها را بوجود ميآورند: اولين دسته، ناكامي ناگوار نيازها هستند. اين حالت وقتي اتفاق ميافتد كه كودك تجارب خويشاوندي را تجربه نكند. دسته دوم، آسيب ديدن و قرباني شدن ميباشند. در دسته سوم، كودك چيزهاي خوب، رفاه و آسايش را در حد زيادي تجربه ميكند. در اين حالت نياز به خودگرداني يا محدوديتهاي واقعبينانه ارضا نميشود. دسته چهارم، همانندسازي با افراد مهم زندگي است. اينكه كودك كدام جنبه از كارهاي افراد مهم زندگيش را درونيسازي ميكند، طرحوارههاي مختلف شكل ميگيرد(يانگ، كلاسكو و ويشر ،2003).
طرحواره به دليل ارضا نشدن نيازهاي هيجاني كودكي بوجود ميآيند. اين نيازها شامل: دلبستگي ايمن ، خودمختاري ، آزادي براي بيان نيازها و هيجانهاي سالم، خودانگيختگي ، محدوديتهاي واقعبينانه است. از این رو دیگر متغیر مرتبط با نیازهای مختلف کودکان را می توان تنظیم هیجانی و هوش هیجانی دانست. بحث بر سر اهمیت هوش هیجانی پیوند میان عاطف، شخصیت را شامل می شود از دیدگاه ارسطو مشکل انسان در این نیست که از هیجان برخوردار است، بلکه آنچه اهمیت دارد مناسب بودن هیجان و نحوه ابراز و تنطیم هیجانات و عواطف است(گلمن ،1998؛ به نقل از آباقری،1396).
هوش عاطفی، هوش احساسی یا همان هوش هیجانی شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که هوش هیجانی بالایی دارد، سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری. کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بینِ پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعاتِ عاطفی برای راهنمایی فرایندِ تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. هوش هیجانی، اصطلاحِ فراگیری است که مجموعه گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را دربرگرفته و به طور معمول به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایره مشخصی از دانشهای پیشین، چون بهره هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است. از این رو هوش هیجانی نیز به اندازه مفهوم اصلی هوش از سنین کودکی دارای اهمیت بررسی در گروه کودکان بوده است(گلمن، 1990 ترجمه پارسا،1390). حال آنکه با توجه به تعاریف کلی گفته شده از متغیرهای پژوهش و از آنجایی که مقایسه این متغیرهای مهم در گروه کودکان کار و عادی دارای اهمیت پژوهشی می باشد، لذا در ادامه این فصل به بیان دقیق تر کلیات پژوهش پرداخته شده است.
بیان مساله پژوهش
کودکان بخش مهمی از جمعیت یک جامعه به شمار می آیند، بنابراین، چگونگی شکل گیري بنیادین آن ها در کودکی، به جامعه پذیري و فرهنگ پذیري آن ها در ساختار جامعه و آینده آن بسیار مؤثر است. عوامل بسیاري ازجمله تنگ دستی، بی سوادي، بدي تغذیه، در سرنوشت کودکان جامعه نقش دارند که شدت و ضعف این عوامل از جامعه اي به جامعه اي دیگر متفاوت است(کلانتري و کیانی،1385 ). در کشور ما نیز کودکان به دلایل مختلف(اقتصادي، اجتماعی و فرهنگی) با آسیب ها و مشکلات متعددي روبه رو هستند. کودکان کار و خیابان ازجمله کودکان در معرض آسیب هستند که عمدتا به دلایل اقتصادی، بیشترین وقت خود را در محیط هاي ناامن و پرمخاطره می گذرانند (افشانی،عسکري، ندوشن، حیدري و نجف آبادي،1391).
کار کودکان دارای جنبه های مختلفی می باشد که می تواند بیانگر رشد اجتماعی، هوش و هوش هیجانی، ابعاد شخصیت، طرحواره ها و سلامت روان آنها باشد. از این رو کنوانسیون جهانی حقوق کودک سازمان ملل(1989) بر محافظت از کودکان در برابر آسیب ها و مخاطرات و انجام ندادن کار تاکید می کند(وودهد،2004). آمار دقیق از کودکان کار در کشور ما در دست نیست اما آخرین امار رسمی ارائه شده مربوط به سال 1385 می باشد که به موجب آن از مجموع 13 میلیون و 253 هزار کودک در رده سنی 10 تا 18 سال در سال 1385 حدود سه و نیم ملیون نفر آنها خارج از چرخه تحصیل شده و یک میلیون وهفتصد هزار نفر آنها مستقیما به کار گرفته می شوند(به نقل از سلیمانی نژاد 1395).
کودک طبق مدل های کارکردی که از تجارب روابط خود با دیگران ایجادکرده است، طرحوارههایی در مورد چگونگی روابط (مانند باورهایی در مورد دردسترس بودن یا طردکننده بودن دیگران) را گسترش می دهد که در طول چرخه زندگی مقاوم می مانند. این طرحواره ها به عنوان راهنماهایی برای تفسیر تجارب جدید و نحوهی دیدن جهان عمل میکنند(یانگ ، 1999). این طرحواره ها زمانی به وجود می آیند که نیاز های اساسی روانشناختی جهان شمول (دلبستگی ایمن، خودگردانی، آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم، خودانگیختگی، محدودیت های واقع بینانه) برآورده نمی شوند(تیم، 2010). این طرحواره ها در عمیق ترین سطح شناخت، معمولا بیرون از سطح آگاهی عمل می کنند و فرد را به لحاظ روان شناختی نسبت به ایجاد آشفتگی هایی چون افسردگی، اضطراب، ارتباطات ناکارآمد، اعتیاد و اختلالات روان تنی آسیب پذیر می سازند (یانگ، 2003، ترجمه حمید پور و اندرز، 1389). تضییع حقوق بشر بخصوص در مورد کودکان، در محیط های کاری بسیار واضح و شدید است و همراه با آسیب های جسمانی، آسیب روانشناختی شدید را برای این کودکان درپی دارد. نوع محیطی که کودک در آن زندگی می کند بطور عمده رفتار آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. مطالعات نشان می دهد کودکانی که در محیط کار با سختی مواجه می شوند و در منزل اغلب با انزاع و ناهماهنگی زندگی می¬کنند، نقش جمایتی مثبت والدینشان را در پرورش یافتن خود از دست می دهند که خود آسیبهای زیادی را به همراه دارد(بندیلی وهمکاران ، 2008).
اهمیت و ضرورت پژوهش
کودکان به عنوان یک گروه سنی که جایگاه اجتماعی و فرهنگی خاص خود را دارا هستند، در محیط شهری مدرن موقعیتی ویژه پیدا کرده اند. این گروه که نقش و مسئولیت اجتماعی آنها خیلی در نظرگرفته نمی شود، در عین حال به این عنوان که در دوره ای سرنوشت ساز به سر می برند و فرآیند اجتماعی شدن و تعلیم و تربیت آنها را باید به طور کامل و بهترین کیفیت انجام گیرد، تحت توجه و نظارت شدید خانواده و جامعه هستند (ایمانی و نرسیسیانس، 1391).
نیازهای هیجانی اصلی برآورده نشده به عنوان آبشخور اساسی طرحواره های ناسازگار اولیه در نظرگرفته می شوند و تجارب ناخوشایند دوران کودکی به عنوان ریشه تحول طرحواره ها محسوب می شوند. عوامل دیگری مانند خلق وخوی فطری وتأثیرات فرهنگی دراین بین تأثیر می گذارند ( یانگ و همکاران، 2003). ازاین رو طرحواره های ناسازگار اولیه از دیگر سازه های مهمی است که به بررسی سبک پردازش شناختی و نحوه ی اثرگذاری آن بر پردازش هیجانی در انسان می پردازد (یانگ، 1999؛ ترجمه صاحبی و همکاران، 1391) بنابراین این سازه مهم می تواند در کودکان به خصوص کودکانی که در شرایط خوب زندگی قرار ندارند شامل کودکان آزار دیده و کودکان کار مورد توجه قرار گیرد. از طرفی دیگر هوش هیجانی و تنظیم شناخیت هیجانات از دوران کودکی می تواند موجب رشد رفتاری- شناختی کودکان شود. هیجانات شامل احساسات مثبت و منفی افراد هستند که در صورتی که تنظیم آنها به خوبی صورت نگرفته باشد می تواند تبعاتی چون خشونت و عدم خودکنترلی را در بر داشته باشد و از این جهت از سنین کودکی مورد توجه و اهمیت قرار می گیرد(قنبری هاشم ابادی،1390).
همچنین از آنجایی که بررسی این سه متغیر مهم در پژوهش های مشابه در کودکان کار و عادی بصورت مقایسه دوگروه مورد توجه قرار نگرفته است و به دلیل آسیب پذیر بودن گروه کودکان لزوم بررسی های روانشناختی از سنین کم بیشتر بر پژوهشگران مشهود است. علاوه بر این نتایج پژوهش حاضر می تواند برای نهادهایی همچون انجمن های حمایت از کودکان کار، آموزش و پرورش، برنامه ریزان کلان کشور در حوزه آموزش و پرورش کودکان، اداره بهزیستی و روانشناسان و مشاوران حوزه کودک دارای اهمیت و کاربرد باشد.
تعاریف مفهومی
الف) طرحواره ناسازگار اولیه: الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستندکه در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در مسیرزندگی تکرار می شوند. اغلب طرحواره ها نتیجه تجارب زیان بخش محسوب می شوند که فرد در مسیر دوران کودکی و نوجوانی با این تجارب روبرو بوده است اثر این تجارب ناگوار در مسیر تحول با یکدیگرجمع می شود و منجر به شکل¬گیری یک طرحواره کاملاَ ناسازگاری می شود (یانگ و همکاران، 2003، ترجمه حمید پور و اندرز، 1389).
ب) تنظیم شناختی هیجان: نظم¬جويي هيجان، يك اصل اساسي در شروع، ارزيابي و سازماندهي رفتار سازگارانه و هم¬چنين جلوگيري از هيجان¬هاي منفي و رفتارهاي ناسازگارانه محسوب مي¬شود (بار-آن و پارکر ، 2012).
ج) هوش هیجانی: هوش هیجانی دارای پنج مولفه مهارت های درون فردی، میان فردی ، سازگاری، کنترل استرس وخلق عمومی است که هر یک نقش بسیار مهمی را در هیجانات فرد ایفا می کنند(گلمن،2001).
د) کودکان کار: کودکان کار به کودکان کارگری گفته میشود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته میشوند که این امر آنها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربۀ دوران کودکی بیبهره میسازد و سلامت روحی و جسمی آنها را تهدید میکند. کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی فعالیتی استثماری تلقی میشود(انجمن حمایت از کودکان کار،1396).
تعریف طرحواره
طرحوارهها تا هنگامی که توسط ماشهچکان مهمی فعال نشوند، خوابيده هستند و زماني كه فعال ميشوند، موتور حركت افكار خود آيند منفي ميشوند و در جهت سودار كردن منفي اطلاعات عمل ميكنند. آنها زمينههاي حساسيت خاص يا آسيبپذيري هيجاني ويژهاي را فراميخوانند كه اشتياق فرد را به واكنش افراطي باعث ميشود. به عبارت ديگر، طرحوارههاي شناختي به هنگامي كه ادراك كننده، فاقد اطلاعات واجد جزئيات دربارهي هدف است، تأثير بيشتري بر ادراك فرد دارند (گويل و ميدن ، 2013).
يانگ معتقد است كه طرحوارهها به گونهاي متناقض و اجتنابناپذير زندگي بزرگسالي را به شرايط ناگوار دوران كودكي ميكشانند كه غالباً براي بيماران زيانبخش بوده است.تا حدي شبيه مفهومسازي راتر (1996) از منبع كنترل بيروني و تئوري سليگمن(1971) از درماندگي آموخته شده طرحوارهها ممكن است اين عقيده را بسط دهند كه پيامد وحشتناك بي توجه به تلاش براي كنترل پيامدهای آن، غيرقابل اجتناب است (هورلی و باکر ، 2014).
فرض بر اين است كه فعالسازي يك خود-طرحواره، عقايدي دربارهي خود را فعال و خزانهي رفتاري همايند با آن را ايجاد ميكند. وقتي كه يك طرحوارهي ناسازگار اوليه برانگيخته ميشود، فرد هيجانها و احساسات بدني را تجربه ميكند و ممكن است هشيارانه يا ناهشيارانه اين تجربه را به يك خاطرهي اوليه متصل نمايد. خاطرات مركز ثقل طرحوارهها هستند اما معمولاًبه طور واضح در سطوح آگاهي قرار نميگيرند و حتي اين خاطرات گاهي اوقات در قالب تصاوير ذهني نيز يادآوري نميشوند (هورلی و باکر، 2014).
طرحوارهها حالت ابعادي دارند، هرچه طرحواره شديدتر باشد، شمار بيشتري از موقعيتها ميتوانند آن را فعال كنند و فرد به هنگام برانگيخته شدن طرحواره، عواطف منفي بيشتري را تجربه ميكند و فعال بودن آن در ذهن، مدت زمان بيشتري به طول ميانجامد. همچنين يانگ (1999)، معتقد است كه طرحواره ميتواند مثبت، منفي، سازگار يا ناسازگار باشد، و نيز ميتواند در اوايل زندگي يا در سير بعدي زندگي شكل بگيرد. وي مجموعهاي از طرحوارهها بويژه آنهایی كه عمدتاً در نتيجه تجارب ناگوار دوران كودكي بوجود ميآيند را «طرحواره های ناسازگار اوليه» ناميد، و آنها را الگوهاي هيجاني و شناختي خود آسيبرساني كه در ابتداي رشد در ذهن شكل گرفته و در سير زندگي تكرار ميشوند، تعريف نمود. طرحوارههاي ناسازگار اوليه تحت عنوان ساختارهاي پردازش اطلاعات، مفهومسازي شدهاند كه در اوايل زندگي شكل گرفتهاند و محصول خلق و خو و محيط فرد هستند.
فصل اول کلیات پژوهش 1
مقدمه 2
بیان مساله پژوهش 3
اهمیت و ضرورت پژوهش 5
اهداف پژوهش 6
هدف اصلی: 6
اهداف فرعی: 7
سوالات پژوهش 7
سوالات فرعی: 7
تعاریف مفهومی: 7
تعاریف عملیاتی: 8
فصل دوم ادبیات و پیشینه پژوهش 9
تعریف طرحواره 10
شكلگيري طرحواره ناسازگار اوليه 11
عملكرد طرحواره ناسازگار اوليه 12
حوزه های طرحواره ناسازگار اولیه 13
پنج طرحواره در اين حوزه قرار ميگيرند كه شامل: 14
حوزه دوم:خودگرداني و عملكرد مختلف 15
حوزه سوم:محدوديتهاي مختل 17
ديگر جهتمندي 18
گوش به زنگي بيش از حد و بازداري 20
طرحوارههاي شرطي و غيرشرطي 22
مقايسهي طرحوارههاي بك و يانگ 23
پايههاي زيستي مدل طرحواره 24
راهبردهای تنظیم شناختی هیجان 25
تعریف هیجان 25
تنظیم هیجان 25
راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان 28
دشواری در تنظیم هیجان 30
رویکردها و مدلهای نظری تنظیم هیجان 31
الف)رویکرد شناختی رفتاری 31
ب)مدل تنظیم هیجان گراس 31
ج) مقیاس تنظیم هیجان گراتز و روئمر 33
د)مدل تنظیم هیجان کامپوس، فرانکل و کمراس 33
ه)ابعاد تنظیم شناختی هیجان بر اساس گرانفسکی 34
پیامد تنظیم موفق هیجان 36
پیامد تنظیم ناموفق هیجان 37
تنظیم هیجان و آسیبشناسی روانی 38
تعریف هوش هیجانی 41
اهمیت هوش هیجانی 43
تاریخچه هوش هیجانی 45
دیدگاه توانایی (پردازش اطلاعات) 49
پیشینه داخلی و خارجی پژوهش ها 51
فصل سوم روش پژوهش 54
مقدمه 55
روش پژوهش 55
جامعه آماری 55
روش نمونه گیری و حجم نمونه 55
روش گردآوری اطلاعات 56
ملاکهای اخلاقی: 56
ابزار پژوهش 56
3-پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ: 59
روش تجزیه و تحلیل داده ها 60
فصل چهارم تجزیهوتحلیل یافته ها 61
مقدمه 62
یافتههای توصیفی 62
شاخصهای توصیفی متغیرهای پژوهش 63
یافتههای استنباطی 66
فصل پنجم بحث و نتیجه گیری 76
مقدمه 77
بحث و بررسی 77
بحث در راستای یافته های پژوهش 78
محدودیتهای تحقیق 82
پیشنهادهای پژوهش 83
پیشنهادهای کاربردی 83
منابع 84