روش ارزیابی متوازن علاوه بر تحلیل های مالی به رضایت مشتریان، آموزش مستمر کارکنان و نحوه انجام فرآیندهای داخلی توجه می شود. روش ارزیابی متوازن بر فرآیندهایی تأکید می کند که تأثیر قابل ملاحظه روش ارزیابی بر بهبود روابط با مشتری و دستیابی به اهداف مالی شرکت دارد. در محیط رقابتی و پیچیده تجارت در دنیای امروز موفقیت بنگاه های اقتصادی در گرو فرآیند بهبود مستمر است. این مهم از طریق تعیین اهداف برنامه ریزی و اجرای برنامه ها و به تبع آن ارزیابی عملکرد انجام می شود. ارزیابی عملکرد به منظور آگاهی از میزان دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده کارایی هریک از بخش های سازمان و کمک به بهبود فرآیندهای داخلی انجام می پذیرد. می توانید این تحقیق رشته حسابداری را به صورت فایل powerpoint دانلود نمایید.
مقدمه
با توسعه شرکت ها به تدریج مدیریت از مالکیت جدا می شود و بحث مسئولیت پاسخ گویی به وجود می آید بدین معنی که مدیران در برابر مالکان باید پاسخگو باشند. با تمایز مالکان از مدیران و توجه به اینکه مالکان آگاهی کمی از مسائل مالی دارند و به اطلاعات گزارش شده از سوی مدیریت متکی هستند آنان به ارزیابی عملکرد مدیریت نیاز دارند و در این ارزیابی ناچار به استفاده از اندازه گیری می باشند (مثال در ادبیات مدیریت وجود دارد که اگر کسی نتواند چیزی را اندازه بگیرد نمی تواند آن را اداره کند) به طور کلی ارزیابی متوازن، عملکرد سازمان را از چهار دیدگاه کلیدی اندازه گیری می کند:
ـ مالی
ـ مشتری
ـ رویه های داخلی شرکت
ـ آموزش و رشد
هر دیدگاه دو تا پنج معیار خواهد داشت که این معیارها باید بعد از استقرار استراتژی تنظیم شوند بنابراین ارزیابی متوازن، عملکرد سازمان را هم از بعد مالی و هم از بعد غیرمالی اندازه گیری می کند. اما ادبیات نوین حسابداری مدیریت بر استفاده از معیارهای غیرمالی به صورت ابزاری برای غلبه بر ناکارایی های نسبت داده شده بر معیارهای مالی تاکید دارد و در واقع معتقد است که معیارهای غیرمالی باید در کنار معیارهای مالی استفاده شود. به عنوان نمونه، نیون (2001) پیشنهاد می نماید که معیارهای عملکرد مالی سنتی باید با معیارهای غیرمالی همانند معیارهای برای بهره وری، سهم بازار، مسئولیت اجتماعی، گسترش تولیدات و عملکرد کارکنان به صورت مکمل استفاده شود. زیمرمن (2000) نیز بیان می داردکه معیارهای غیرمالی برای اهداف کنترل عملیات ضروری بوده و منجر به استفاده از کنترل های مصنوعی و سیستم ارزیابی می گردند.
پیشینه موضوع
در سال 1990، تحقيقي درمورد 500 واحد صنعتی برتر آمريكايي توسط دوتن از صاحبنظران علم مديريت به نامهاي كاپلان و نورتون انجام شد كه روشها و معيارهاي سنجش عملكرد شركتها را مورد مطالعه قرار دادند. نتايج حاصل از اين تحقيق چنين بود:
90 درصد سازمانها، موفق به اجراي استراتژي هاي خود نمي شوند و از جمله دلایل آن است که تنها 5 درصد ازكاركنان، استراتژي ها را مي فهمند و تنها 20 درصد از مديران، کارکنان و ذینفعان منافع خود را در پيوند با استراتژي ها می یابند.
دليل ناكامي هفتاد درصد از مديران ارشد شركتها، شكست آنها در اجراي استراتژي هايشان بوده است.
تدوین استراتژی در سطوح بالای سازمان وعدم مشارکت اعضاء در فرایند برنامهریزی استراتژیک می باشد.
(BSC) شاخص جامع سنجش عملکرد
بسیاری از شرکت ها از سود عملیاتی به عنوان یک معیار مالی داخلی و حسابداری استفاده می کنند در حالیکه شرکت ها این معیار را با اطلاعات مالی خارجی (قیمت سهام)، اطلاعات غیرمالی خارجی (رضایت مندی مشتریان)، و اطلاعات مالی داخلی (زمان تحویل کالا) تکمیل می کنند. شرکت ها این معیارهای مالی و غیرمالی را تحت گزارشی به نام معیار سنجش جامع عملکرد بیان می کنند.
این گزارشات شامل موارد زیر است:
1- معیارهای سودآوری: سود عملیاتی و رشد درآمد
2- معیارهای رضایت مندی مشتریان: سهم بازار، پاسخگویی به مشتریان، عملیات به موقع
3- معیارهای کارایی، کیفیت و زمان: انحراف کارایی مواد مستقیم، انحراف سربار جذب شده
4- معیارهای نوآوری: تعداد اختراعات، تعداد کالاهای جدید
شاخص جامع سنجش عملکرد (BSC) تحت کارت امتیازی متوازن شناخته شده از جمله معیارهای نوین سنجش در مدیریت عملکرد به شمار می آید: از ویژگی های این شاخص جامعیت آن است به طوری که معیارهای مالی و غیرمالی را توأماً در ارزیابی مدنظر قرار می دهد.
مؤلفه های اصلی BSC
1- انجام تغییرات از طریق راهبری اجرایی
2- تبدیل استراتژی به واژه های عملیاتی
3- تنظیم کردن سازمان بر مبنای استراتژی
4- ایجاد انگیزه برای تنظیم استراتژی
5- تبعیت از یک استراتژی تنظیم شده به عنوان یک فرآیند مستمر
در ادامه به مواردی که در زیر مطرح شده می پردازیم.
· نتایج بررسی تحقق استراتژی در سازمانها
· شاخص های مالی سنتی
· چشم اندازهای اجرایی BSC
· گام های پیاده سازی BSC