عملکرد مالی
واژه ای است که مفهوم فعالیت برای انجام کار و نتیجه آن فعالیت را یک جا در بر دارد .در حقیقت عملکرد نتیجه عمل است. بنابراین، عملکرد مالی یک سازة کلی است که بر چگونگی انجام عملیات اشاره دارد.
می توان گفت عملکرد تبدیل یادگیری به رفتار آشکار است. یعنی نتیجه یادگیری است نه خود یادگیری. لذا به رفتارهای بالفعل و قابل مشاهده و اندازه گیری عملکرد گفته می شود .به زعم مورهد و گریفین ، عملکرد عبارت است از مجموع رفتارهایی که افراد در ارتباط با شغل از خود نشان میذدهند (گریفین و مورهد ، 1394).
به عقیده کاسیکو، عملکرد عبارت است از به نتیجه رساندن وظایفی که از طرف سازمان بر عهده نیروی انسانی گذاشته شده است معروف ترین تعریف عملکرد توسط نیلی و همکاران (2002) ارائه شده است: «فرایند تبیین کیفیت اثربخشی و کارایی اقدامات گذشته».
طبق این تعریف، عملکرد به دو جز تقسیم میشود
کارایی که توصیف کننده چگونگی استفاده سازمان از منابع در تولید خدمات یا محصولات است، یعنی رابط بین ترکیب واقعی و مطلوب دروندادها برای تولید بروندادهای معین؛
اثربخشی که توصیف کننده درجه نیل به اهداف سازمانی است. این اهداف معمولاً در قالب مناسبت (درجه انطباق برونداد با نیازهای مشتریان)، در دسترس بودن (جنبه هایی نظیر فراوانی، ارائه در میان گروه¬های اولویت دار و فاصله فیزیکی)، و کیفیت (درجه تحقق استانداردهای مورد نیاز) تبیین می¬شوند. رابینز در تعریفی جامع از عملکرد، به جز کارایی و اثربخشی در وظایف محوله، به برخی از داده های شخصی نظیر حادثه آفرینی، تأخیر در حضور بر سرکار، غیبت و کندی کار هم اشاره می کند که می توانند معیارهای مناسبی برای سنجش عملکرد باشند )رابینز، 1394).
برای همه شرکت های موفق مساله ی اصلی همانا جذب، ایجاد انگیزه، دادن حقوق و پاداش و حفظ و نگهداری مدیران توانمند می باشد. برنامه های مربوط به تععین حقوق و پاداش مدیران موفق، بخش جدا نشدنی از مزیت رقابتی استراتژیک است(نمازی ،1381) بنابراین باید معیار هایی را در نظر گرفت که به وسیله ی آنها به بهترین وجه بتوان مدیران را ارزیابی نمود و برای مدیران نیز انگیزه و ی ایجاد کرد.
در کشورهایی که قوانین و مقررات حفظ حقوق سهامداران دارای ایراد و ضعف است، تمرکز مالکیت اغلب به عنوان راهکاری برای کنترل اعمال غیر اخلاقی مدیران و تصمیمات اتخاذ شده توسط آنان، ظهور پیدا کرده است(جهانگیری گلشواری و بدیعی، 1395). مالکیت متمرکز ممکن است به موضوع تضاد منافع بین سهامداران اکثریت و اقلیت منجر شود.
در واقع سهامداران عمده با کنترل شرکت ممکن است ترجیحات شخصی خود را متحمل کنند، حتی اگر این خواسته ها بر خلاف کسانی که سهامداران اقلیت هستند، اجرا شود (الوس، 2012). حاکمیت شرکتی، یکی از پارامترهای موثر بر ارزش شرکت و سودآوری آن
می باشد به عنوان کنترلی بر رفتار مدیریت در مدیریت منابع شرکت است و جهت گیری آنها در بازار سرمایه بدین وسیله مشخص می شود حاکمیت شرکتی مطلوب باعث می شود از یک طرف هم ثروت سهامداران به حداکثر برسد و هم ارزش شرکت افزایش یابد از طرفی سرمایه گذاری ناکارآمد که در نتیجه حاکمیت شرکتی ضعیف به وجود می آید، ممکن است بر سودآوری شرکت و در نتیجه ارزش یک شرکت تأثیرگذار باشد(محمدی پور و همکاران، 1394).
از دیدگاه گزارشگری مالی، نتیجه مطلوب فراهم آوردن اطلاعات حسابداری با کیفیت بالا برای گروه های استفاده کننده از صورت های مالی می باشد.
زیرا حاکمیت شرکتی موجب افزایش حجم افشای اطلاعات شرکت می شود که این مسئله خود منجر به کاهش عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و سهامداران می شود. این موارد می تواند بر مربوط بودن ارزش اطلاعات حسابداری به عنوان شاخص کیفیت این اطلاعات اثر گذار باشد(حبیب و عزیم ، 2008).برای بالا بردن سطح درآمد یا رسانیدن سود شرکت به حداکثر ممکن، لازم است بهترین و موثرترین استفاده از منابع مادی و انسانی به عمل آید. لازمه ی این امر داشتن مدیرانی با انگیزه های قوی است.(فخاری و سیرانی1383)
بسیاری از تحولات چشمگیر، در سایه جدایی مالکیت از مدیریت در شرکت ها اتفاق افتاده است. در گذشته مالکان، همان مدیران واحد تجاری بودند. نقش آن ها به طور متمرکز مشاهده می شد. از طرفی مالکان خود بر تمامی عملیات کنترل داشته و باعث افزایش ارزش و سودآوری شرکت می شدند. پیشرفت تکنولوژی و نیاز روز افزون به سرمایه باعث شد که بازارهای بزرگ سرمایه به وجود آید، در پی آن مالکیت از مدیریت جدا شد (رضائی و عزیزخانی، 1391). با جدایی مالیکت از مدیریت در شرکت های بزرگ، این امکان به وجود آمده است که مدیران تصمیماتی اتخاذ نمایند که در جهت منافع خودشان بوده و با منافع سهامداران در تضاد باشد(جنس و مک لینگ، 1976).
یکی از فرضیه های اصلی تئوری نمایندگی این است که کارگمار و کارگزاران تضاد منافع دارند. در تئوری های مالی فرض اساسی آن است که هدف اولیه شرکت ها افزایش ثروت سهامداران و سودآوری شرکت می باشد. اما در عمل این گونه نیست، مدیران همیشه کاملا به دنبال منافع مالکان نیستند و این امکان وجود دارد که آن ها سعی در دستیابی به افزایش منافع خود به وسیله ثروت مالکان باشند.
نتیجه این تفکر مدیران منجر به ایجاد عدم تقارن اطلاعاتی بین مالک و مدیر شده و انگیزه های متفاوت آنان، موجب عدم اعتماد مالکان به مدیران شده است (مرادی و همکاران، 1391).
با توجه به موارد فوق در این پژوهش به دنبال یافتن پاسخی برای این سوال هستیم که ارزش سهام بر ارتباط بین عملکرد و سودآوری در بانک ها تاثیری می گذارد یا که خیر؟
ضرورت و اهمیت پژوهش
در کشورهایی که قوانین و مقررات حفظ حقوق سهامداران دارای ایراد و ضعف است، تمرکز مالکیت اغلب به عنوان راهکاری برای کنترل اعمال غیر اخلاقی مدیران و تصمیمات اتخاذ شده توسط آنان، ظهور پیدا کرده است(جهانگیری گلشواری و بدیعی، 1395). مالکیت متمرکز ممکن است به موضوع تضاد منافع بین سهامداران اکثریت و اقلیت منجر شود. در واقع سهامداران عمده با کنترل شرکت ممکن است ترجیحات شخصی خود را متحمل کنند، حتی اگر این خواسته ها بر خلاف کسانی که سهامداران اقلیت هستند، اجرا شود (الوس ، 2012). حاکمیت شرکتی، یکی از پارامترهای موثر بر ارزش شرکت و سودآوری آن می باشد به عنوان کنترلی بر رفتار مدیریت در مدیریت منابع شرکت است و جهت گیری آنها در بازار سرمایه بدین وسیله مشخص می شود حاکمیت شرکتی مطلوب باعث می شود از یک طرف هم ثروت سهامداران به حداکثر برسد و هم ارزش شرکت افزایش یابد از طرفی سرمایه گذاری ناکارآمد که در نتیجه حاکمیت شرکتی ضعیف به وجود می آید، ممکن است بر سودآوری شرکت و در نتیجه ارزش یک شرکت تأثیرگذار باشد(محمدی پور و همکاران، 1394).