ارزیابی مقایسهای فضای کسب و کار ایران با سایر کشورها
تسهیل کسب و کار در یک کشور به خصوص در مراحل اولیه و ابتدایی آن، نیاز به مقدمات و ملزومات فراوان دارد. به همین علت، فرآیند تسهیل به صورت تدریجی و گام به گام صورت میگیرد و راهحلی ناگهانی و دفعی برای آن وجود ندارد.
امتیاز خبر: 92 از 100 تعداد رای دهندگان 8429
هفته نامه تجارت فردا - محمدرضا فرحی: تسهیل کسب و کار در یک کشور به خصوص در مراحل اولیه و ابتدایی آن، نیاز به مقدمات و ملزومات فراوان دارد. به همین علت، فرآیند تسهیل به صورت تدریجی و گام به گام صورت میگیرد و راهحلی ناگهانی و دفعی برای آن وجود ندارد. کشور ما هم از این امر مستثنی نیست؛ خصوصاً که شرایط سخت تحریم و سوءمدیریتهای صورتگرفته، این فرآیند تدریجی را بیش از پیش دشوار کرده است.
در راستای تسهیل کسب و کار، مفهوم کارآفرینی نقشی کلیدی ایفا میکند. میتوان گفت یوزف شومپیتر، اقتصاددان برجسته آمریکایی-اتریشی از نخستین کسانی بود که حدود 100 سال پیش با تاکید بر لفظ کارآفرینی از نقش مهم این مفهوم در رشد اقتصادی و تسهیل کسب و کار دفاع کرد.
شومپیتر در آن زمان و با توجه به فقدان مدلهای پیشرفتهای که امروز در اقتصاد توسعه در زمینه تحلیل خلاقیت و نوآوری در شرکتهای تکنولوژیمحور وجود دارد، توانست به خوبی توضیح دهد که چگونه مالکیت خصوصی بر بنگاههای اقتصادی، باعث حساسیت بر ورود رقیبان به بازار و در نتیجه به کار بردن حداکثر خلاقیت برای طراحی محصولات بهتر و کاهش هزینهها میشود؛ فرآیندی که او آن را تخریب خلاقانه بازار و در نتیجه ایجاد تعادلهای جدید و نهایتاً پویایی در تولید مینامد.
در آن دوران اما، تکیه دول غربی بیشتر بر رشد مبتنی بر تاسیس کارخانههای معظم تولیدی با حمایتهای پیشینی و پسینی دولت بود؛ خصوصاً که بنگاههای معظم اقتصادی به لطف توانگری مالی بالا، منابع بیشتری صرف تحقیق و توسعه میکردند که به نوآوری در تولید محصولاتشان منجر میشد.
این رشد و پویایی نهایتاً عرصه را بر دیگر کارآفرینان تنگتر میکرد. اما اوضاع به همان منوال نماند؛ همانطور که سوریک (1999) استدلال میکند، به مرور زمان و با گسترش تولید محصولات با تکنولوژی جدید و پیچیده، تعداد و نفوذِ کارآفرینان و بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصادهای پیشرفته رو به فزونی گذاشت.
فرآیندی که پیور و سابل (1994) آن را «تقسیم صنعتی» میخوانند: ادامه حیات کسب و کارهای سنتی و دارای صرفه به مقیاس، در کنار تولد و گسترش تولید محصولاتی که در آنها اهمیت چابک و خلاق بودن از اهمیت صرفه به قیاس بیشتر است و زمینه مناسبی برای فعالیت کارآفرینان کوچک و متوسط فراهم میکند. در این راستا، ارزان شدن محصولات رایانهای و ورود آیتی به زندگی روزمره مردم، توانست به رشد و گسترش سریعتر فرآیند کارآفرینی منجر شود.
در واقع با گسترش آیتی، پدیدهای جدید و بیسابقه به وجود آمد که در آن کارآفرینانی خلاق و پرانگیزه از تقریباً هیچ و بدون تکیه بر داراییهای مشهود، یک ایده اولیه را تبدیل به شرکتی جهانی میکنند. هماکنون در میان بزرگترین شرکتهای آمریکا بر مبنای ارزش بازار، سه شرکت از پنج شرکت اول، یعنی اپل، مایکروسافت و گوگل از زمره همین شرکتها هستند.
نگاه دقیقتر به فرآیند تاریخی این موضوع و پژوهشهای اقتصادی فراوان پژوهشگرانی از جمله بلاو (1987) نشان میدهد که خوداشتغالی و بنگاههای کوچک در کشورهای پیشرفته تا دهه 70 میلادی پیوسته در حال کاهش بوده است.
در توضیح این پدیده، لوکاس (1978) استدلال میکند که با بزرگتر شدن بنگاهها و بهینه شدن فرآیندهای تولید و در ادامه افزایش حقوق عمومی مدیران و تیم اجرایی کسب و کارهای بزرگ، هزینه-فایده این افراد برای به راه انداختن کسب و کار خودشان بالا رفت و در نتیجه نرخ ایجاد بنگاههای کوچک و متوسط پایین آمد. این به نوبه خود به افزایش اندازه بنگاههای بزرگ و تشدید این چرخه منتهی شد. به عبارت دیگر، وجود یک گزینه کمریسک و پرمنفعت اشتغال در ردههای بالای یک بنگاه بزرگ، کارآفرینان بالقوه را از خطر کردن و تاسیس بنگاه شخصی بازمیداشت.
اما این روال، از اواسط دهه 70 میلادی به بعد تغییر کرد. اکس و همکارانش (1994) نشان میدهند که چگونه نرخ کارآفرینی و ایجاد کسب و کارهای جدید در 15 کشور از 23 کشور عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه1 بین سالهای 1970 و 1980 میلادی افزایش یافته است. چند پژوهش دیگر نیز به کاهش رشد و در برخی موارد نزول اندازه بنگاههای بزرگ اقتصادی در همان دوران در اروپا اشاره دارند.
دلایل معکوس شدن روند کاهش کارآفرینی
شاید بتوان چند دلیل برای معکوس شدن روند کاهش کارآفرینی و در نتیجه افزایش کسب و کارهای نوین ارائه کرد؛ دلیل اول، چنانچه به تفصیل توسط اودرش و سوریک (2000) مورد بررسی قرار گرفته، از دست رفتن مزیتهای نسبی است. به واسطه جهانیسازی و روان شدن جریان اطلاعات و انتقال تکنولوژی، مزیت رقابتی برای کشورهای تولیدکننده خصوصاً در زمینههای تولید فلزات، ماشینآلات صنعتی، پارچه و صنایع خودرویی به طرز محسوس کاهش یافت و در مواردی تقریباً به طور کامل از دست رفت.
چنانچه اشاره شد، بخشی از این جریان بهتر اطلاعات مدیون گسترش صنعت آیتی و بهبود کارایی ماشینآلات به واسطه هوشمند شدن آنها و در نتیجه امکان برونسپاری بیشتر است. این تغییرات به همراه نیاز کمتر به سرمایه اولیه برای ایجاد کسب و کار نوین منجر به رشد پدیده کارآفرینی در اقتصاد کشورها شده است.
کاهش روزافزون اهمیت صرفه به مقیاس، دومین دلیل برای افزایش کارآفرینی است. ژوانویک (1993) با ارائه شواهد و تحلیل دادهها نتیجه میگیرد که پیشرفت در حوزه فناوری اطلاعات و سرایت آن به حوزههای سنتی تولید باعث شده هزینه انطباق با بازار ارزانتر از هزینه انطباق داخلی در درون شرکت شده و متعاقباً ایجاد بنگاههای با ابعاد کوچکتر توجیهپذیر باشد.
دلیل سوم، خصوصیسازی و بیش از آن مقرراتزدایی است که همزمان با این تحولات در کشورهای سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه اتفاق افتاد. فیلیپس (1985) با بررسی اقتصاد آمریکا به عنوان نماد اقتصادی با مقررات کمینه و آزادی اقتصادی بالا، نتیجه میگیرد که بنگاههای کوچک هم در ایجاد کسب و کارهای جدید و هم در ایجاد اشتغال بر همتایان بزرگ خود پیشی گرفتهاند.
به عنوان دلیل آخر، شاید بتوان به جنبه فرهنگی کارآفرینی پرداخت. کیرشف (1996) در پژوهشی بررسی میکند که چگونه کارآفرینی و خوداشتغالی از یک راهحل حداقلی برای فرار از بیکاری، به راهی برای ارضای حس جاهطلبی و تحقق رویاهای بزرگ بدل شده است؛ تا حدی که بیش از یکچهارم جوانان آمریکایی علاقهمند به کارآفرینی به جای استخدام در شرکتهای به بلوغرسیده هستند.