این مطالعه به بررسی این موضوع می پردازد که آیا و چرا شرکت ها از اهداف بودجه ای یکسان برای اهداف عملیاتی و ارزیابی عملکرد استفاده می کنند. بودجه بندی عبارت اند از بیان مالی برنامه های یک بنگاه اقتصادی برای نیل به اهداف مشخصی که در آینده ای معین بایدمورد پیگیری و اجرا قرار گیرد. شما می توانید این تحقیق را به صورت فایل word دانلود نمایید.
چکیده
بودجه بندی کارکرد های مختلفی در شرکت دارد که لزوما با یکدیگر همخوانی ندارد، بلکه در تعارض هستند. در بسیاری از شرکت ها، بودجه ها به طور همزمان برای برنامه ریزی عملیاتی و ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار می گیرند. اگرچه تحقیقات پیشین به استفاده از سطوح مختلف بودجه برای اهداف مختلف به منظور رفع تعارضات بالقوه بین این عملکردها، توصیه می کنند، با این حال شواهد تجربی نشان می دهد که اکثر شرکت ها از یک سطح بودجه واحد برای برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد استفاده می کنند. برای بررسی این سوالات که آیا و چرا شرکت ها این کار را انجام می دهند، ما هزینه های بالقوه موجود در این تعارضات بودجه را تحلیل می کنیم. ما پیشنهاد می کنیم که شرکت ها این هزینه ها را با هزینه های رفتاری کاهش اعتبار هنگامی که بودجه ارزیابی عملکرد از بودجه برنامه ریزی شده منحرف شده است،جبران کنند. فرضیه ها را با استفاده از داده های نظرسنجی از مدیران حسابداری مدیریت بررسی می کنیم و شواهدی را برای مبادلات پیش بینی شده پیدا می کنیم.
مقدمه
بودجه بندی یکی از مهمترین مکانیسم های شرکت ها برای برنامه ریزی و کنترل است (Luft & Shields، 2003؛ Merchant & Van der Stede، 2017). جنبه چالش برانگیز بودجه بندی این است که غالباً به طور همزمان برای چندین هدف بکار گرفته می شود. به طور خاص ، در بسیاری از شرکت ها ، بودجه به طور همزمان برای کارکردهای برنامه ریزی محور مانند پیش بینی فعالیت های عملیاتی و کارکردهای ارزیابی محور مانند تعیین پرداخت پاداش مورد استفاده قرار می گیرد (Becker، Mahlendorf، Sch € affer، & Thaten، 2016؛ Hansen & Van der Stede، 2004). این کارکردها متمایز هستند ، لزوماً متجانس نیستند و به طور بالقوه متضاد هستند. با این حال ، ادبیات پیشین تا حد زیادی نسبت به بررسی این سؤال که آیا و چرا شرکت ها اهداف بودجه ای یکسان یا مختلف برای این کارکردهای متمایز و به طور بالقوه متضاد استفاده می کنند ، غفلت کرده اند. بنابراین ، این مطالعه به بررسی این موضوع می پردازد که آیا و چرا شرکت ها از اهداف بودجه ای یکسان برای اهداف عملیاتی و ارزیابی عملکرد استفاده می کنند (از این پس، با عنوان بودجه واحد) یا از سطوح مختلف اهداف بودجه ای برای این دو هدف استفاده می کنند (از این پس ، با عنوان بودجه های جداگانه) .
مطالعات مرتبط
مطالعه حاضر به جریانات متفاوتی در ادبیات تحقیق بودجه بندی و هدف گزینی ربط دارد (برای اطلاع از کلیات یا یک نمای کلی، به Luft&Shields، 2003 و Covaleski، Evans، Luft و Shields، 2003 نگاه کنید). فرضیات پیشنهادی در مورد کاربرد بودجه واحد در برابر بودجه های جداگانه در شروع سال، به سئوال در مورد دشواری تنظیم بودجه ها برای اهداف مختلف ربط دارند (مثلاً، Merchant & Manzoni، 1989؛ Van der Stede، 2000). برای ارزیابی عملکرد، تحقیق پیشین- عمدتاً تجربی- توضیح می دهد که اهداف سخت و دشوار منجر به بالاترین سطح عملکرد می گردند (مثلاً، Bonner و Sprinkle، 2002؛ Locke & Latham، 1990، 2002). براساس این تحقیق، پیشنهاد شده است که بودجه ارزیابی عملکرد باید در یک سطح چالش برانگیز تنظیم شود (به عبارتی، بالاتر از آنچه واقعاً انتظار می رود) (مثلاً، Barrett و Fraser، 1977؛ Dunbar، 1971؛ Emmanuel، Otley و Merchant، 1990). در مقابل، مطالعات دیگر، موقعیت هایی را شناسایی کرده اند که اهداف راحت می توانند مفید واقع شوند، که این مسئله یافته های کمتر قطعی در تحقیق تجربی راجع به مزایای بودجه های چالش برانگیز را منعکس می نماید (مثلاً، Hansen و Van der Stede، 2004؛ Hirst و Lowy، 1990).
طبق توضیحات فوق، تصمیم شرکت در مورد یک بودجه واحد یا دو بودجه جداگانه، احتمالاً مشمول توازن بین کاهش هزینه های واریانس با استفاده از سطوح بودجه جداگانه در برابر کاهش هزینه های اعتبار با استفاده از سطح بودجه واحد، می باشد. برای دستیابی به فرضیات، چگونگی واکنش اختلاف در سطوح بهینه بودجه به این هزینه ها را تحلیل و راجع به آنها توضیح می دهیم.
شباهت هزینه های واریانس رو به بالا و رو به پائین. زمانی که به طور جداگانه یا مجزا تنظیم شود، هر سطح بهینه از بودجه ، متاثر از رابطه پارامترهای هزینه واریانس رو به بالا و رو به پائین واقع شده و دو سطح بهینه برای بودجه جداگانه تنها به صورت تصادفی می توانند یکسان باشند. بنابراین، بودجه واحد، همیشه معرف مصالحه ای در کاهش هزینه های واریانس برای هر دو عملکرد بودجه بندی می باشد (Merchant و Van der Stede، 2017). با این حال، هرچه این هزینه های واریانس رو به بالا و رو به پائین برای هر دو عملکرد شباهت بیشتری به هم داشته باشند، به همان نسبت دو بودجه بهینه بیشتر به هم شباهت داشته و هزینه های واریانس اضافی ناشی از تنظیم بودجه واحد به جای دو بودجه جداگانه، پائین تر می باشد. سپس بودجه واحد، به شکلی نسبتاً درست و خوب به راه حل های بهینه (جداگانه) می رسد. بنابراین، در صورت ثابت بودن شرایط، احتمال استفاده از بودجه واحد، زمانی باید افزایش یابد که رابطه هزینه های واریانس رو به بالا و رو به پائین، برای دو عملکرد بیشتر به هم شباهت پیدا می کند.
شروع سال بودجه ای واحد و انتهای سال بودجه ای واحد
متغیر وابسته اصلی ما، استفاده از سطح بودجه واحد در برابر سطوح بودجه جداگانه، برای برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد است. لذا، در یک مقیاس لیکرت هفت امتیازی، از شرکت کنندگان خود سوال کردیم آیا سطوح هدف بودجه سودها (به ترتیب دارمدها، هزینه ها و غیر مالی) در آغاز سال مالی، برای اهداف برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد، در یک مقیاس لیکرت هفت امتیازی مهار شده، مشابه هستند (=1) یا به شدت متفاوت هستند (=7). سازه اصلی ما، شروع سال بودجه واحد، یک متغیر دو دوئی با یک مقدار 1 (=1) است اگر و تنها اگر الف) سطوح هدف بودجه درامدها، مشابه باشد، ب) سطوح هدف بودجه هزینه ها، مشابه باشد (و شرکت از اهداف درامدها سود در بودجه خود استفاده نکرده باشد)، ث) سطوح هدف بودجه دارمدها، مشابه باشد (و شرکت نه از سود ها و نه اهداف بودجه هزینه ها استفاده نکرده باشد)، د) سطوح هدف غیر مالی، مشابه باشند (در مورد هیچ هدف بودجه مالی). در هر صورت دیگر، شروع سال بودجه واحد (SINGLE BUDGET YEAR BEGIN) یک مقدار صفر را نشان میدهد. استفاده از متغیر وابسته دو بخشی، به لحاظ نظری، توجیه شده است و با نظریه ما سازگار است.
نتیجه گیری
بودجه بندی عملکردهای مختلفی در شرکت دارد که لزوما با یکدیگر همخوانی ندارند و ممکن است تعارض داشته باشند. اگرچه ادبیات پیشین به استفاده از سطوح مختلف بودجه برای اهداف مختلف به منظور حل این تعارضات ، توصیه می کنند (Baiman، 1982؛ Otley، 1982)، شواهد تجربی پیشین نشان می دهد که اکثریت شرکت ها از یک بودجه واحد برای برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد استفاده می کنند. (Churchill, 1984; Merchant & Manzoni; 1989; Umapathy, 1987). در این مقاله ما به بررسی تجربی این سوالات پرداختیم که آیا و چرا شرکت ها یک سطح بودجه واحد یا سطوح مختلف بودجه را برای شناسایی عملکرد بودجه برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد تدوین می کنند.
مطالعه ما به تطبیق تفاوتهای ظاهری در شیوه تجربی توصیفی و پیشنهادات بر اساس ادبیات دانشگاهی به دو دلیل، کمک میکند. اولا، سازگار با ادبیات قبلی، پی می بریم اکثریت شرکتها در نمونه ما (72%) از یک بودجه واحد در شروع سال استفاده میکنند. در عین حال، هم چنین پی میبریم اکثریت شرکتها (71%) از بودجه های جداگانه برای برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد در انتهای سال استفاده میکنند. این یافته ها حاکی از این امر است که شرکتها، بودجه ها را به طرز متفاوتی برای برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد در دوره سال، تعدیل میکنند. شواهد، شبیه به یافته های تحقیق صورت گرفته بر روی اصلاحات بودجه درون سالی (آرنولد و آرتز، 2015؛ هنسن و ون در استد، 2004) است. بنابراین مطالعه ما حاکی از این امر است که تمرکز بر بودجه های شروع سال ممکن است برای مطالعه استفاده از سطوح بودجه واحد در برابر مجزا، کافی نباشد.