ازدواج و انتخاب همسر، ستون اصلي خانوادهها را شكل ميدهد. بدون استواري خانواده، جامعه در وضعيت متزلزلي قرار خواهد گرفت. از اين جهت آشنايي با عواملي كه باعث پايداري ازدواج و خانواده ميشوند، براي همهي اقشاري كه به استواري و بقاي جامعه ميانديشند، اقدامي ضروري و حياتي است. امروزه انتخاب همسر و تشكيل خانواده معمولاً بر اساس معيارهايي صورت ميگيرد كه بسيار سطحي است. براي مثال: معيارهايي همچون وضعيت ظاهري، شرايط اقتصادي، تحصيلات و وضعيت خانواده موردنظر است. هرچند اين ويژگيها مهم هستند، تاكيد شناخت نسبت به اين ويژگيها از طريق مشاهده و پرسوجو از ديگران صورت ميگيرد و عميقاً بررسي نميشود، ممكن است مشكلاتي را در تداوم ازدواج ايجاد كنند.
با توجه به اهميت كاركرد متعادل خانواده و اهميت جلوگيري از متلاشي شدن آن، شناخت عوامل مرتبط با رضايت زناشويي كه پايهي استحكامبخش زندگي خانوادگي است، ضروري به نظر ميرسد. بنابراين در صورت توجه به عوامل مؤثر بر رضايت زناشويي ميتوان انتظار داشت كه با افزايش رضامندي زناشويي، بسياري از مشكلات رواني، عاطفي و اجتماعي خانوادهها و در كل جامعه كاهش يابد. همچنين با ارتقاي سطح رضامندي زناشويي و رضايت از زندگي، افراد جامعه با آرامش خاطر بيشتر، به رشد و تعالي و خدمات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي خواهند پرداخت و خانوادهها نيز از اين پيشرفت سود خواهند برد. همچنين با توجه به اين كه سبكهاي دلبستگي زندگي آينده فرد را رقم ميزند و در مواردي مانند روابط بين فردي، روابط درون فردي (خودپنداره)، مهارتهاي اجتماعي، مقابله تنيدگيها، سازگاري زناشويي، اضطراب و تجارب اضطرابي و برخي موارد ديگر مداخله كرده و تأثير ميگذارد؛ اهميت مسأله به طور كلي روشن ميگردد.