چهارچوب اصلی وظایف مدیران
اصطلاح مدیریت به معنی فرایند انجام كارها به طور اثربخش و كارآمد به وسیلهی دیگران است. در تعریف مدیریت، اصطلاح فرایند، نشان دهندهی فعالیتهای اولیهای است كه مدیر آنها را اجرا میكند. این فعالیتها را در اصطلاح مدیریت، وظایف مدیریت مینامیم.
در اوایل این قرن، یك متفكر فرانسوی به نام هنری فایول نوشت كه همه مدیران، پنج وظیفه مدیریتی دارند. این پنج وظیفه عبارتند از: برنامهریزی، سازماندهی و هماهنگی، رهبری و كنترل. در اواسط دههی 1950 دو پروفسور در دانشگاه یو.سی.ال.آ. از برنامهریزی، سازماندهی، جذب پرسنل هدایت و كنترل به عنوان چارچوبی برای كتاب درسی مدیریت استفاده كردند كه این كتاب بیتردید به مدت بیست سال پرفروشترین كتاب مدیریت بود. هنوز هم معروفترین كتابهای مدیریت به گونهای تنظیم میشوند كه موضوع آنها در مورد وظایف مدیریت باشد. این وظایف هم اكنون به چهار مهارت اصلی یعنی برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و كنترل محدود شدهاند. ولی مدیران باید هر چهاز وظیفه را همزمان اجرا كنند و هر وظیفه بر وظیفه دیگر تأثیر میگذارد. این بدان معنی است كه این وظایف مربوط ه هم و وابسته به یكدیگر هستند.
برنامهریزی شامل تعریف اهدا سازمان، تدوین استراتژی كلی برای دستیابی به آن اهداف و تهیه برنامههای عملیاتی برای یكپارچگی و هماهنگی فعالیتها میباشد. تعیین اهداف موجب میشود كه كارها با دقت كافی انجام پذیرد و به اعضای سازمان كمك میكند تا توجهشان را به آنچه كه مهمترین است معطوف دارند. مدیران مسئولیت طراحی ساختار سازمان را نیز بر عهده دارند. ما این وظیفه مدیریت را سازماندهی مینامیم. سازماندهی شامل این موضوعات است: چه وظایفی باید انجام شود، چه كسی باید آنها را انجام دهد، چگونه این وظایف گروهبندی میشوند، چه كسی به كسی گزارش دهد و تصمیمات كجا گرفته میشود.
میدانیم كه در هر سازمان افرادی وجود دارند و هدایت و هماهنگی این افراد بخشی از وظایف مدیر میباشد. اجرای این وظیفه را رهبری گویند. وقتی مدیران به كاركنان خود انگیزه میدهند، فعالیتهای دیگران را هدایت میكنند، مؤثرترین كانالهای ارتباطی را انتخاب میكنند، یا تعارضات بین افراد را رفع میكنند در واقع رهبری انجام میدهند.
آخرین وظیفه مدیران كنترل است. پس از تعیین اهداف تنظیم برنامهها طراحی ساختار، استخدام و آموزش افراد و ایجاد انگیزه در آنها، هنوز ممكن است كاستیهایی وجود داشته باشد.
یك مدیر برای اطمینان از این كه آیا كارها همانگونه كه باید انجام شوند پیش میرود یا نه. باید بر عملكرد سازمان نظارت كند. عملكرد واقعی میبایست با اهدافی كه از قبل تعیین شدهاند، مطابق داده شوند. اگر انحرافی مشاهده شود در این صورت وظیفه مدیر است كه سازمان را به مسیر اصلی خود برگرداند.
فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول: برنامهریزی
برنامهریزی چیست؟
تعریف برنامهریزی
چند دیدگاه برنامهریزی
مراحل عمده برنامهریزی
برنامهریزی در محیطهای غیرمطمئن
انواع برنامهریزی
محاسن و مزایای برنامهریزی
نحوه برنامهریزی در سازمان
فصل دوم: سازماندهی و هماهنگی
سازماندهی
انواع سازمانها
مفاهیم مهم در سازماندهی
چهار ركن اصلی سازماندهی
تفكیك و انسجام امور
هماهنگی
راهحلهایی برای ایجاد هماهنگی موثر
فصل سوم:هدایت و رهبری
هدایت و رهبری
تعریف رهبری
رهبران اثربخش و رهبران بدون اثربخشی
دیدگاه مبتنی بر رفتار رهبر
سبكهای رهبری
آنچه رهبران انجام میدهند
نظریههایی اقتضایی رهبری
نظریه ویژگیهای رهبری
نظریه رهبری كاریزماتیك چیست؟
تفاوت رهبران عملگرا با رهبران تحولگرا در چیست؟
عناصر رهبری تحولساز
چشمانداز جادویی رهبری
رهبران كارآفرین
ویژگیهای رهبران كارآفرین
تمایز مدیریت و رهبری
فصل چهارم: نظارت و كنترل
نظارت و كنترل
تعریف كنترل
معنی كنترل
چند دیدگاه درباره كنترل
گامهایی را كه باید در فرایند كنترل برداشت
انواع كنترل
چرا كنترل بازخوردی این قدر معروف است؟
علت موردنیاز بودن كنترل
طرحریزی سیستمهای كنترل
شناسایی زمینههای عملكرد اصلی
اهمیت كنترل
كیفیت سیستم كنترل اثربخش
عوامل اقتضایی در كنترل
مسائل اخلاقی كاركنان