آموزش ترجمه انگلیسی به فارسی (بخش چهارم)

معنا و ترجمه

چند معنایی و بازی با کلمات یکی از حوزه های ترجمه ناپذیری زبانی است.

مثال:

Why are dates so popular?

Because they are sweet.

در جملــۀ ســوالی واژۀ dates دارای ســه معنــی «خرمــا»، «قــرار ملاقات» و «تاریخ»  است و معلوم نیست کدام یک از معانی مورد نظـر پرسشـگر اسـت.

 در پاسـخ ایـن پرسـش نیـز بـا ظرافـت از واژۀ sweet استفاده شده که به معنی «شیرین»، «دلنشین» و «دوست داشتنی» است.

 از آنجا که در زبان فارسی معادلی وجود ندارد که شامل همۀ آن  معانی باشد، پس ایـن جملـه ترجمـه ناپـذیر اسـت. ترجمـه ناپـذیری فرهنگی در واژه ها و عبارات مربوط به غذاها، فرآوردهها، رفتار و آداب رسوم مردم در فرهنگهـای مختلـف قابـل مشـاهده اسـت.
 «هفـت سین نوروزی»، «سفرۀ عقد»، «دعای کمیل»، «نماز جمعه» و... چند   نمونه از موارد ترجمه ناپذیری فرهنگـی در ترجمـۀ متـون فارسـی بـه  انگلیسی یا زبان های دیگر است.

ساختار معنایي 

ساختار معنایي یك زبان عبارت از انواع رابطه های معنایي موجود  بین واحدهاي مجموعه هاي جانشین در سازه هاي آن زبان است. 

براي مثال در سازۀ «برادر من معلم است» به جاي واحد «برادر»  ميتوان واحدهایي نظیر «مادر»، «پدر»، «خواهر»، «دایي»، «پسر عمو»، «دختر عمو»، «عمه»، «مادر بزرگ»، را به کار برد که آن  مجموعه را مجموعۀ جانشینی می نامند.

جان لاینز این رابطه ها را چنین تقسیم بندی می کند:

1.      هم معنایی

2.      شمولیت  (عام و خاص)

3.      تقابل (تقابل تکمیلی، تضاد، تقابل تناقضی، تقابل معکوس).

حوزه های معنایی

نظام واژگانی هر بان شامل مجموعه ای از عناصر واژگانی است که بین این عناصر در چارچوب نظام روابط معینی وجود دارد. در واقع،این روباط هستند که ارزش وجودی هر یک از عناصر را تعیین می کنند.در پرتو آرایش عناصر واژگانی در دال نظام هر زبان (که توسط این روابط تعیین می شوند) حوزه های عینیت می یابند که معمولا به (حوزه های معنایی)(semantic fields)مشهورند.به عبارت دیگر ارتباطوجود بین همه عناصر واژگانی در نظام یک زبان به یک اندازه فشرده و انبوه نیستند، بلکه بین مجموعه ای از عناصر ارتباطات فشرده تر و بین عناصردیگری کمتر فشرده است.

انواع معنی

سه نوع معنی در ترجمه دارای اهمیت است: 

معنی اولیه  (primary meaning)

معنی ثانویه  (secondary meaning

معنی مجازی (figurative meaning)  

معنی اولیه: عبارت است از این که هر شخص به محض شنیدن یا دیدن واژهای بدون اینکه در بافت کلام برده شود، در ذهنش مجسم می شود.

معنی ثانویه: اکثر واژههای زبانها به ویژه زبان انگلیسی علاوه بر معنی اولیه، دارای یک یا چند معنی دیگر است کـه آنهـا را معنی 

context ِ ها بدون کاربرد واژه در بافت ثانویه میگویند.

 درک این معنی کلام و جدا از متن مشکل است.  معنی مجازی: واژه ها ممکن است علاوه بر معنـی اولیـه و ثانویـه، معنی دیگری نیـز داشـته باشـند کـه آن را معنـی مجـازی گوینـد.
بـه  عبارت دیگر در کاربرد واژۀ حاوی معنی مجازی، مفهوم دیگری مـورد  نظر است و گوینده یا نویسنده میخواهد به طور غیرمستقیم مطلبی را بیان کند.

انواع معنا 

ارجاعی معنایی)Referential meaning

این لایۀ معنایي، ملموس ترین و بنیادي ترین لایۀ معنایي عناصـر واژگــاني محسـوب ميشــود و عبــارت اســت از ارتبــاط موجــود بــین کلمه ها،
اشیاء و فعالیت جهان فیزیکي. در چارچوب معناي ارجـاعي  عناصر واژگاني که ملموس ترین لایۀ معنایي محسوب ميشود.

ممکن اسـت نـاهمگوني هـایي بـین زبانها وجود داشـته باشـد و ایـن امر  مشکلاتي را در تعیین معادل هاي ترجمه براي عناصر واژگاني
زبان به وجود مي آورد.

بـه خصوص اگر مترجم بدون توجه به این ناهمگوني ها به فکر جایگزین کردن کلمه به کلمۀ متن مبدأ بـه متن مثلا  (Noga )در زبان روسي بـه کـل
اندام هاي مقصد باشد کلمه پایین بدن انسان (ران، ساق پا، پا) اشاره دارد، ولي در زبان انگلیسي و فارسي براي اشاره به همان قسمت از بدن از
سه کلمه استفاده مي شود.

ممکن اسـت نـاهمگوني هـایي بـین زبانها وجود داشـته باشـد و ایـن امر  مشکلاتي را در تعیین معادل هاي ترجمه براي عناصر واژگاني زبان به وجود مي آورد.

بـه خصوص اگر مترجم بدون توجه به این ناهمگوني ها به فکر جایگزین کردن کلمه به کلمۀ متن مبدأ بـه متن مثلا  (Noga )در زبان روسي بـه کـل
اندام هاي مقصد باشد کلمه پایین بدن انسان (ران، ساق پا، پا) اشاره دارد، ولي در زبان انگلیسي و فارسي براي اشاره به همان قسمت از بدن از سه کلمه استفاده مي شود.

مثال:

(ساق پا Leg)،(پا Foot(ران Thigh)

معنای تجربی (Connotative meaning)

عناصر واژگاني با گذشت زمان و بر اثر کاربرد و تجربۀ گویشوران با پاره هایي از ویژگي هاي معناي ارجاعي خود ارتباط مشخص تر کنند.

مثلا «زن» بـا ویژگـي «زیبایي» محکم تري برقرار ميکند، واژۀ «خوك» با ویژگي «کثیف» مرتبط است. این ارتباط تجربي معمولا معناي تجربي

(
Connotation )معروف شده است. عناصر واژگاني در فرهنگ هاي مختلف، داراي معاني تجربي هسـتند.

مثلا کلمۀ«زن» در فارســي و کلمــۀ Woman در انگلیسی بــا توجه به  تفاوت هاي فرهنگی موجود، داراي معنايی تجربي متفاوتي هستند.

معنای سبکی (Stylistic meaning)

معنای سبکي منعکس کنندە شرایط اجتماعي و موقعیت کاربردي کلام از قبیل مقام اجتماعي گویشور و مخاطب او، میزان آشنایي و صمیمیت

موجود بین آنها و غیره اسـت.

براي مثال، سه عنصر واژگاني زیر را که از نظر معناي ارجاعي یکسان، ولي از نظر معنايِ سبکي متفاوتاند، در نظر بگیرید:

 آقـا:  Gentleman ، مـرد: man ، مرده: chap

انتخاب در کاربرد هر یك بر پایۀ عوامل اجتماعي و بین شخصي متکي خواهد بود.

مترجم باید در تعیین معادل عناصر واژگاني متن مبدأ، لایۀ معناي سبکي آن ها را نیز در نظر داشته باشد. بـراي نمونهِ در مقابل عناصر سه گانه فوق ميتوان معادل  های فارسی آقـا، مـرد، مَرده را پیشنهاد کرد.  

معنای احساسی (Affective meaning)

«معناي احساسي» عبارت است از لایهاي از معناي عناصر 

واژگاني که بازتاب دهندۀ احساسات و نگرشي یا نگرش گویشور 

نسبت به مخاطب و موضوع سخن باشد. البته معناي احساسي تنها در قالب عناصر واژگاني منعکس نمي شود.

بلکه گاه نحوۀ بیان پیام مثلا اگر شخص قصد داشـته باشـد از مخاطب خود بخواهـد تـا به طور کلي نشان دهندۀ احساس و نگرش گویشور است. 

ساکت باشد، ميتواند به یکي از روشهاي زیر اقدام کند:

1.      Will you lower you voice?

2.      Will you shut up?

3.      Will you belt up?  

معنای مجازی (figurative meaning)

این لایه معنایی در مقابل معنای تحت الفظی قرار دارد. معنای تحت الفظی معنای زیر بنایی و اصلی و به عبارت دیگر معنای ارجاعی کلمه
هاست.
مثلا کلمه "جغد" معنای تحت الفظی اش همان حیوان جغد است. ولی گاه در کاربرد کلمات، معنایی غیر از تحت الفظی آن ها مورد نظر است
وآن مربوط به نمادی است که فرهنگ و سنت ادبی یک ملت به کار می رود. به عبارت دیگر، معنای مجازی کلمات، لایه ای از معناست که از
نماد مرتبط با آن کلمات گرفته می شود.
مثلاکلمه جغد در زبان فارسی دارای معنای مجازی "شوم و نحوست" است.
کلمه مجازی جغد owl در انگلیسی به معنای مجازی "ذکاوت و هوشیاری" است.

معنای هم آیشی (collective meaning)

لایه ای از معنا را در کلمات در همنشینی یا هم آیی با کلمات به خصوص دارند، معنای هم آیشی می نامند.

مثلا برای افزودن بعد معنایی "فساد" یا "فاسد شدگی" به عناصری از قبیل "کره"، "تخم مرغ"، "دندان" در هم ایی با صفت "فساد" و عناصر فوق در زبان فارسی می توان از صفت فارسی "فاسد" استفاده کرد: "کره فاسد"، "تخم مرغ فاسد"، "دندان فاسد".

حال به معادل انگلیسی ترکیبات فوق توجه کنید:

کره فاسد Rancid butter:، تخم مرغ فاسد:  addled egg

 ملاحظه می کنید که در همنشینی مفاهیم در زبان های مختلف، ارتباط یک به یک وجود ندارد، یعنی اگر کلمه "فاسد" می توانید در زبان فارسی با "کره" ، "تخم مرغ"، همنشینی داشته باشد، معادل انگلیسی کلمه "فاسد" در ترکیب فارسی "کره فاسد" نمی تواند با همه عناصر فوق هم آیی پیدا کند.

معنای دلالتی )signification(

 معنای دلالتی عبارت است از معنایی که عناصر واژگانی بدون توجه به عوامل حاکم بر بافت متنی و اجتماعی زبان دارا هستند.

"معنای دلالتی " در اصطلاح معنای لغت نامه ای نیز نامیده می شود، زیرا معنایی که در لغت نامه ها برای عناصر واژگانی ارائه می شود، معنای "خالی از بافت"(context-free ) است، یا بدون توجه متن که بدون مشخص بودن بافت متنی و اجتماعی مربوط در مقابل آن ها نوشته می شود.

مثال:

لغات موجود در لغت نامه ها.

معنای ارتباطی

"معنای ارتباطی " یک عناصر واژگانی عبارت است از معنایی که آن عنصر در یک بافت متنی و اجتماعی خاص، به خود اختصاص می دهد.

یعنی اینکه، آن عنصر در چه جمله ای واقع  شده و آن جمله درچه متنی به کار رفته و آن متن مظهر کدام فرایند سخن بوده است. البته معنای ارتباطی یک لغت، بی ارتباط با معناهای دلالتی  آن نیست.

در واقع بر پایه عوامل بافت متنی و اجتماعی حاکم بر کاربرد یک لغت، معنای ارتباطی آن از میان معنای دلالتی متعدد برگزیده می شود.

ادامه دارد ...

منبع: کتاب اصول و نکات ترجمه

گرد آوری توسط گروه ترجمه تخصصی پورتال پویان

برای دسترسی به بخش قبل آموزش ترجمه، بر روی بخش سوم کلیک کنید

آموزش ترجمه انگلیسی به فارسی (بخش چهارم)

Skip Navigation Links
کتابخانه الکترونیک
دانلود مقالات ترجمه شده
جستجوی مقالات
با انتخاب رشته مورد نظر خود می توانید مقالات ترجمه شده آن رو به صورت موضوع بندی شده مشاهده نمایید